لورین، فرزند شنگال بود؛ روایت روزنامه‌نگار حاضر در کوه شنگال از فاجعه نسل‌کشی ایزدیان

یکشنبه، سوم آگوست، یازدهمین سالروز نسل‌کشی مردم ایزدی شنگال به‌دست گروه تبهکار داعش است؛ فاجعه‌ای که در سال ۲۰۱۴ در برابر چشم جهانیان رخ داد و همچنان زخمش بر پیکر مردم ایزدی باقی‌ست. فرات تونچ، روزنامه‌نگاری که همراه با نیروهای یگان‌های مدافع خلق (ی.پ.گ) از روژاوا خود را به کوه شنگال رسانده بود، روایت‌هایی تلخ از آن روزها دارد.

او یکی از معدود خبرنگارانی است که با عکس‌ها و مشاهدات عینی‌اش، درد و رنج مردم ایزدی را ثبت و بازگو کرده است؛ از جمله درباره لورین، نوزاد سه‌ماهه‌ای که در میان آتش و خون شنگال، به نماد بقا بدل شد. تونچ در گفتگویی با روزنامه «ینی اوزگور پولیتیکا»، به بازگویی آنچه در آن روزها گذشت، پرداخته است.

فاجعه‌ای با آمارهای هولناک

براساس برخی روایت‌های تاریخی، جامعه ایزدی تاکنون ۷۳ و به روایاتی دیگر ۷۴ بار مورد نسل‌کشی قرار گرفته‌اند. آخرین مورد، در تاریخ ۳ آگوست ۲۰۱۴، توسط داعش و با همراهی و سکوت نهادهای بین‌المللی رخ داد. در جریان این حمله، بین ده تا دوازده هزار نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر دیگر ربوده شدند. حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر آواره، مجروح یا دچار آسیب‌های شدید روانی شدند. بسیاری از زنان و کودکان ربوده‌شده در بازارهای برده‌فروشی فروخته شدند.

تنها دوازده سوار در کوه بودند

فرات تونچ، که شاهد عینی وقایع بوده، می‌گوید:

«وقتی با مبارزان یگان‌های مدافع خلق از روژاوا به کوه شنگال رسیدیم، فقط یک گروه ۱۲ نفره از گریلاهای پ‌.ک‌.ک آنجا بودند. این گروه بعدها در میان مردم به نام ١٢ سوار درویش عبدی شناخته شدند. سه نفر از گریلاها توسط پیشمرگه‌های حزب دموکرات کوردستان بازداشت شدند. نه نفر باقی‌مانده در کوه ماندند و سعی کردند از مردم دفاع کنند.»

هجوم بی‌امان، کوه بی‌زیرساخت

با گذشت ساعات، تونچ شاهد سرازیر شدن آوارگان بیشتر و بیشتر به کوه بود. نه تنها ایزدی‌ها بلکه ترکمن‌های شیعه‌ای که از تلعفر گریخته بودند، نیز خود را به کوه رسانده بودند. او می‌افزاید:

«کوهستان منطقه‌ای غیرمسکونی بود و هیچ زیرساختی برای تأمین نیازهای اولیه وجود نداشت. نه غذایی وجود داشت و نه آب آشامیدنی. بسیاری از مردم حتی پابرهنه فرار کرده بودند. زنان، کودکان و سالمندان روزها در بیابان پیاده‌روی کردند. بعضی‌ها دو یا سه روزه رسیدند، اما برخی دیگر تا ده روز در راه بودند.»

لورین؛ نوزادی که فرزند شنگال شد

از میان روایت‌های دردناک، یکی بیش از همه در ذهن این روزنامه‌نگار باقی مانده است؛ داستان نوزاد سه‌ماهه‌ای به نام لورین. تونچ می‌گوید:

«وقتی داعش حمله را آغاز کرد، خانواده لورین در مرکز شنگال بودند. پدر بیرون از خانه بود و مادر در منزل حضور داشت. هر دو توسط داعش اسیر شدند. لورین در خانه تنها ماند. همسایه‌ای به نام خزَل که با پنج فرزندش قصد فرار به کوه داشت، صدای گریه نوزادی را شنید. وارد خانه شد و لورین را برداشت و همراه فرزندانش به کوهستان آورد.»

این نوزاد کوچک، به نماد مقاومت و مظلومیت مردم شنگال تبدیل شد. تونچ می‌گوید:

«همه او را در آغوش می‌گرفتند و می‌گفتند این فرزند ما نیست، فرزند شنگال است. در آن لحظه، لورین نه تنها نوزادی بی‌پناه، بلکه خلاصه‌ای از نسل‌کشی شنگال بود. در سه‌ماهگی مادرش را از دست داده بود و فاجعه‌ای که بر سر ملتش آمده بود را با پوست و استخوان حس می‌کرد.»

بازگشت پدر و مادر

حدود یک سال و نیم بعد، فرات تونچ بار دیگر به دیدار لورین رفت. آن زمان متوجه شد که مادرش پس از ماه‌ها اسارت در تلعفر و موصل، سرانجام آزاد شده و به کوهستان بازگشته است. پدر نیز مسیر مشابهی را پیموده بود. تونچ می‌نویسد:

«لورین فقط یک نوزاد نبود. او مانند آینه‌ای کوچک، درد، رنج و تنهایی یک ملت را بازتاب می‌داد. ده‌ها، شاید صدها داستان دیگر شبیه داستان لورین وجود دارد.»

لحظه آغاز مقاومت

تونچ در ادامه روایت می‌کند که داعش در روز نخست حمله به‌سرعت مرکز شنگال و روستاهای اطراف را اشغال کرد. در روز دوم، نخستین یورش به کوهستان آغاز شد. در آن لحظه، تنها مدافعان ایزدی‌ها در کوه، گریلاهای پ‌.ک‌.ک بودند که جلوی پیشروی داعش ایستادند.

او می‌گوید: «وقتی یکی از گریلاها خودروی چهار نفره‌ای از داعشی‌ها را منهدم کرد و جسد‌ها به بیرون پرتاب شدند، آن لحظه به نقطه عطفی در روحیه مردم تبدیل شد. ایزدی‌ها به سمت خودرو رفتند و گفتند: ببینید، اگر مقاومت کنیم، می‌توانیم پیروز شویم. ما باید بجنگیم.»

اراده‌ای برای ماندن

پس از این واقعه، موجی از اراده و تمایل به مقاومت در میان غیرنظامیان شکل گرفت. بسیاری، به‌ویژه جوانان و مردان میانسال، اعلام کردند که نمی‌خواهند کوه را ترک کنند. آنها تصمیم گرفتند تا از کوه و مردم خود دفاع کنند.

این روایت تکان‌دهنده، تنها یکی از صدها داستان ناگفته از فاجعه شنگال است. بازگو کردن آن، نه تنها برای ثبت حافظه تاریخی، بلکه برای مطالبه عدالت، پاسخگویی و جلوگیری از تکرار نسل‌کشی‌ها ضرورت دارد. لورین، همچنان نماد شنگال و فرزندی است که از میان خاکستر ایستادگی و درد، زنده ماند.

Live
Hide picture